حسرت

نمی خواستم خورشید و ازت بگیرم
 

نمی خواستم آسمونت ابری باشه 


نمی خواستم که چشات بارونی و سرد 


سهم تو گرِِِِِیه باشه بی صبری باشه 


آرزوم بوده کــه آسمون تو شبـها 


برا تو یه سقف پر ستــاره باشه 


روی طاقچه ماه برات مثل یه آینه 


کهکشونا هم برات گهواره باشه 


نازنین من اگه تاریکم غمی نیست 


تو به فرداها به روشنی بیندیش

همه پنجره ها ارزونی تو 

به جهانی خوب و دیدنی بیندیش 

می خواستم خورشید و ازت بگیرم 


نمی خواستم آسمونت ابری باشه 


نمی خواستم که چشات بارونی و سرد 


سهم تو گرِِِِِیه باشه بی صبری باشه 

دخترم دلخوشی بابا همیشه 

به گل افشونی لبخند تو بوده 


خودش آشنای پاییزه و اما 


برا خاطر تواز بهارســروده 

خودش آشنای پاییزه و اما 


برا خاطر تواز بهارســروده 

نازنین من اگه تاریکم غمی نیست 


تو به فرداها به روشنی بیندیش

همه پنجره ها ارزونی تو 

به جهانی خوب و دیدنی بیندیش

  




q7sjetyw258xxi370llk.jpg
















عشق چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟


خب معلومه دیگه



کشک!!!!!!!!!!!









مگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟












یعنی بی معنی هستش





حالم از هرچی عشق و عاشقه به هم میخوره  

















thq7760gjf2ip6ewkgcj.jpg



معجزه ی حضرت عباس..

uxdtha7gxf3xe9to5cd.jpg




uxdtha7gxf3xe9to5cd.jpg








در کتاب چهره ی درخشان قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل(ع) نوشته ی آقای ربانی خلخالی این

مطلب نوشته: مسیحیه راننده ی کامیونه  میگه:ایام تاسوعا و عاشورا بود چون مدرسه تعطیل بود


دختر 6- 7  ساله ام تعطیل بود گفتم: منم که مسیحی ام کاری ندارم زن و بچه ام رو بر میدارم میرم


بندرعباس هم یه تفریحی میکنم هم از بندر عباس بار میزنم میام تهران.میگه رفتم اسکله ی بند

 

ر عباس بار زدم. روز تاسوعا بود حرکت کردم25 تن بار. میگه: از تو کمر بندی بندر عباس که


میرفتیم دیدم دسته های عزاداری دارن زنجیر میزنن سینه میزنن پرچمهای یا ابوالفضل رو دست


گرفتن علم میکشن. دختر بچه ام یه نگاه کرد گفت:بابا ، گفتم جونم بابا گفت بابا: چرا اینا زنجیر به


خودشون میزنن؟اینا چرا دارن هی تو سینه هاشون میزنن گفتم:دخترم ، ما مسیحی هستیم اینا


مسلمونن اینا شیعه ان اینا یه امامی دارن به نام حسین(ع)این حسین یه برادر داره به نام


ابوالفضل(ع)گفتم:دخترم این شیعه ها یه امامی دارن به نام حسین(ع)مثل فردا کشته میشه یه برادری


داره به نام ابوالفضل(ع)این ابوالفضل(ع) مثل فردا در رکاب برادرش امام حسین(ع)به شهادت میرسه


و کشته میشه.دخترم گفت:بابا ، فردا کشته میشه اینا چرا  الان دارن سینه میزنن؟گفتم:دخترم از بس


آقا ابوالفضل(ع)در خونه ی خدا آبرو داره روز تاسوعا رو به نام این ابوالفضل مردم عزاداری


میکنن.میگه: دختره ، کوچیکه یه دونه بچه اس کنجکاوه.  میگه:همینطور که از بندرعباس می اومدیم


بیرون گفت:بابا این آقا ابوالفضل(ع) که میگی میشه بیشتر ازش برام تعریف کنی؟گفتم:دخترم ، ما


مسیحی هستیم تا اونجایی که من میدونم خیلی از ما مسیحی ها هم اگه گرفتاری داشته باشن در خونه


ی ابوالفضل میرن.میگه:براش تعریف میکردم بین حرفام میگفتم: دخترم ، مسلمونا ، شیعه ها


میگن:ابوالفضل(ع) با غیرته میگن:ابوالفضل(ع)پناه بی پناهانه میگن:ابوالفضل(ع)گره های

باز میکنه.همینطور که براش می گفتم و یه مقدار راه که اومدیم دخترم رفت تو جا خواب ماشین گفت:


بابا من خوابم میاد. یه وقت دیدم ماشین ترمز نداره.رنگ از چهره ام پرید گفتم:خدایا:چه کنم؟خانمم


متوجه شد دست پاچه شدم گفت:شوهرم چیشده؟گفتم:خانمم ، بلند حرف نزن دخترم خوابش برده ماشین


ترمز نمیگیره میگه:تا گفتم ماشین ترمز نمیگیره خانمم شروع کرد به گریه کردن یه نگاه تو صورت


من میکرد ، برمیگشت یه نگاه به بچمون میکرد بهش گفتم:خانم ، دست و پاچه نشو الان بچه رو هم


دست و پاچه میکنی و از خواب بیدار میشه.میگه:هر لحظه سرعت ماشین بیشتر


میشد.میگه:همینطوری که ثانیه ها میگذشت  سخت ، خانمم گریه میکرد یه وقت رو کرد به من


گفت:شوهرم ، یعنی هیچ کاری از دستت بر نمیاد انجام بدی؟گفتم نه ، ماشین که ترمز نداره چه


کنم؟میگه:یه مرتبه دیدم صدای دخترم آروم بلند شد گفت:بابا ماشین ترمز نداره؟گفتم:نه گفت: از جا


خواب اومد پایین کنار دستم ایستاد یه نگاه کرد دید هم من دارم گریه میکنم هم مادرش.دیدم بغض


گلوی  دخترم رو گرفت و آروم آروم داره اشک از این گوشه های چشمش میریزه.یه چند ثانیه ای


گذشت رو کرد به من گفت بابا؟گفتم:جونم بابا؟گفت:بابا ، آیا اون ابوالفضلی که گفتی به داد ما هم


میرسه یا نه؟گفتم:دخترم ، اون ابوالفضلی که گفتم برا شیعه هاست.گفت: بابا ، مگه خودت نگفتی هر


کسی بره در خونش دست خالی بر نمیگرده؟میگه:یه مرتبه انگار نور امیدی در دلامون پیدا شد.خانمم

گفت:شوهرم ، حالا درسته ما مسیحی هستیم بیا یه مرتبه سه نفری با هم  صداش بزنیم.گفت:شوهرم ،


اگه ابوالفضل(ع) منو از این گرفتاری نجات بده به خدا میرم شیعه میشم گفتم:خانمم ، ما مسیحی


هستیم ما شیعه که نیستیم.گفت:شوهرم ، حالا چه عیبی داره بیا یه مرتبه صداش بزنیم شاید جوابمونو


بده.میگه:یه مرتبه نگاها تو هم گره خورد سه تایی بلند با هم گفتیم:یا ابوالفضل(ع)میگه:تا گفتیم یا


ابوالفضل(ع)یه وقت دیدم دو تا دست بریده انگار مقابل ماشینم رو گرفت.ماشینم ایستاد هدایتش کردم


کنار جاده همه ی ماشینهایی که از پشت سر و جلو میدیدن چه سانحه ای اتفاق افتاد همه ایستادن و


اومدن دور و برمون هی میگفتن چی شد؟چه کردین؟هر چی این سوال رو میکردن ، دخترم میگفت:به


خدا ما آزاد شده ی ابوالفضلیم هستیم.آی مردم به خدا ابوالفضل(ع) ما رو نجات داده.میگه:این دو تا


دست بریده رو هم خودم دیدم هم خانمم دید هم دخترم دید.گفت:ماشین رو تعمیر کردیم یکی دو روز که


گذشت اومدیم به اولین شهری که رسیدیم سراغ منزل یکی از علما رو گرفتیم اومدیم گفتیم آقا ما،


مسیحی هستیم اومدیم شیعه بشیم .گفت:شیعه بشین؟ایام عاشورا مگه اتفاقی افتاده؟میگه: دخترم یه


نگاه کرد گفت: آقا ، به خدا نبودی ببینی دو تا دست بریده ی ابوالفضل(ع)ما رو نجات داد

دلتنگی

خدا نشونه شو از کی بگیرم


دارم دق می کنم بذار بمیرم


آخه هنوز دلش از جنس سنگه


هنوز دلم واسه دلتنگی تنگه


چطور دلش اومد از پا بیافتم


بهش نازک تر از گل هم نگفتم


باور ندارم منو تنها میذاره


دلم واسه ش یه ذره شد اما دیگه نیس


لعنت به تو ای دست سرد روزگار


حالا فقط من موندم و این چشای خیس


هر چی به من بگی واست همون میشم


فقط یه بار دیگه بیا دستمو بگیر


ای دل صبور و بی کس من


اون نمیاد دیگه پیشت بهونه نگیر


حالا من موندم و همین دو تا چش گریون


موندم توی این کوچه ها آس و پاس و حیرون


حالا من موندم تو و شب بی ستاره


منم تو و خاطره ها عشقمون می باره


خدا ازت می خوام یادش نیافتم


چه حرفایی که از عشقم شنفتم


خدا اگه نمی شنوه صدامو


بهش بگو دلیل گریه هامو


اونی که گفته بود عاشق ترینه


حتی خیانتش به دل می شینه






دلیل رفتن



  نه باورم نمیشه که
تو منو از یاد ببری
تولدم شد بی وفا
از تو نیومد خبری
چشمای من خشک شد به در
حالا کی بی وفا تره
بال و پرش دادم ولی
دیگه واسم نمی پره
اینو بدون دستای من
گرمی دستاتو می خواد
تورو به عشقمون قسم
اون روزارم یادت بیاد
حتی دیگه خدامونم
حتی دیگه خدامونم
به داد ما نمی رسه
گریه نکن که دستمون
به دست هم نمی رسه
تورو خدا بهش بگین
صبر منم سر اومده
خدا به من بگو چرا
خوشی به من نیومده
بهش بگین سراغشو
از کس و ناکس میگیرم
بهش بگین اگه نیاد
تو انتظارش میمیرم
آخه چرا نگاه اون
چنگی به دل نمیزنه
میگن یکی تو قلبشه
جونمو آتیش میزنه
فقط خدا ازت می خوام
دست تویه دستاش بذارم
جز آرزویه دیدنیش
هیچ آرزوی ندارم
بازم میگم دوست دارم
کاش عشقمون جون بگیره
برگرد بیا به کلبمون
تا سرو سامون بگیره


عاشقانه

عکس, تصویر, اس ام اس های جدید عاشقانه

گلی از شاخه هاچیدم برایت / زدم بوسه به یادت بی نهایت
اگر قاتل تو را کشت ای قناری / بگو آخر ، که گیرد خونبهایت !

.

.

.

گر مذهب مردمانِ عاقل داری / یک دوست بسنده کن که یک دل داری

.

.

.

ساقیا! باز خماریم به جامی بنواز / خاطر خسته ما را به سلامی بنواز

گر میسر نشود بگذری از کوچه ما / گاه گاهی دل ما را به پیامی بنواز !

.

.

.

گفتی اندر خواب بینی بعد این روی مرا

ماه من ، در چشم عاشق آب هست وخواب نیست

.

.

.

به یادتان می آورم تا بدانید که

زیباترین منش آدمی محبت اوست

پس محبت کنید، چه به دوست، چه به دشمن

که دوست را بزرگ کند و دشمن را دوست . . .

)

.

.

.

برایت از طلا تختی ، مسیری رو به خوشبختی

برایت عمر نوحی را ، وقار همچو کوهی را

برایت صبر ایوبی ، حیاتی مملو از خوبی

برای شاد بودن را ، فقط آزاد بودن را

آرزو دارم

.

.

.

کوچک باش و عاشق ، که عشق خود میداند آیین بزرگ کردنت را . . .

.

.

.

آخرچه شد که یاردست ازسرم کشید / یکباره برد ز یاد آن وعده و وعید

من که وجود خود کردم به نام او / اما چگونه شد او نام خود ندید

.

.

.

با عزیزان در نیامیزد دل دیوانه ام / در میان آشنایانم ولی بیگانه ام

به سلامت گل لاله دیگه عاشقی محاله / بسته شد کتاب قصه با تو بودن یک خیاله

.

.

.

بلبلان از بوی گل مستند و ما از روی دوست

دیگران از ساغر و ساقی و ما از جام دوست

.

.

.

اگه فراموشم کنی میرم سراغ سرنوشت / میگم چرا اسم منو فقط تو قلب تو نوشت

اگه فراموشم کنی سلطان قصر غم میشم / مثل یه شمع بی فروغ لحظه به لحظه کم میشم

.

.

.

اگر دارم دلی آرام، فدای دوست میسازم

در این دنیای بی حاصل به لطف دوست مینازم

.

.

.

اگر قلبم از چوب بود

آن را به آتشکده چشمانت میسپردم

.

.

.

آرامتر سکوت کن

صدای بی تفاوتی هایت آزارم میدهد

.

.

.

من امیدم را در یاس یافتم

مهتابم را در شب

عشقم را در سال بد یافتم

و هنگامی که داشتم خاکستر میشدم گُر گرفتم

پیامک های دلتنگی

عکس, تصویر, اس ام اس جدید دلتنگی

تو این دنیا تو این عالم / میون این همه آدم

ببین من دل به کی دادم / به اون کس که نمیخوادم

دلم شیشه دلش سنگه / واسه سنگه دلم تنگه







برنگرد،

که بر نمی گردی تو هیچوقت

نمی خواهمم داشته باشمت،نترس فقط بیا

در خزان خواسته هام کمی قدم بزن تا ببینمت

دلم برای راه رفتنت تنگ شده است…






میخوام که عاشقت بشم ، گل شقایقت بشم / دلم واست تنگ شده بود ، گفتم مزاحمت بشم !




میان عابران تنهاتر از من هیچ کس نیست / کسى اینجا به فکر این غریبه در قفس نیست


دلم امشب براى خنده هایت تنگ تنگست / فقط در دستهاى گرم تو مردن قشنگست . . .





پیام : موردی برای نمایش نیست
فرستنده : نام فرستنده مشخص نیست
تاریخ ارسال : تاریخ ارسال معلوم نیست
دلم واسه ی تو خیلی تنگ شده واسه ی همینه که همه چیز گم شده و از دست رفته!





ما که همسایه ی اشکیم ولی با دل تنگ . گر لبی خنده زند یاد شما می افتیم






نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است
رفت و برگشت سراسیمه که دنیا تنگ است






من به دلتنگی شبهای ملول

و تهی مانده خود از شادی

ذهنم از خاطرها سرشار

من به تنهایی خویش و به تنهایی باغ…

و به یک معجزه می اندیشم…








شکر خدائی را که هستی را با مرگ ، دوستی را یک رنگ

زندگی را با رنگ ، عشق را رنگارنگ ، رنگین کمان را هفت رنگ

شاپرک را صد رنگ ، و مرا دلتنگ تو آفرید . . .





نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر

فقط میدانم در آغوش منی ، بی آنکه باشی

و رفتی ، بی آنکه نباشی . . .








عشق یعنی با چشم بسته کسی را دیدن و از بین همه دلتنگ یک نفر شدن . . .




اونائی که ما عاشقشون هستیم هیچ وقت از ما دور نمیشوند

هر روز کنار ما راه میروند اما دیده نمیشوند … شنیده نمیشوند

و هنوز نزدیک و هنوز عاشق …  هنوز دلتنگ و خیلی عزیز . . .








همواره تنهاییم

در این نفس تنگی

در قلب یک بن بست

مدهوش دلتنگی









سه شاخه گل برات میفرستم

یکی از طرف خداوند که نگهدارت باشه

دومی از طرف دلمه که دوستت داره

و سومی از طرف چشامه که دلتنگ دیدارت شده












دلم ز دست زمانه بسی تنگ است / چه کنم که کار دنیا فقط نیرنگ است

نیرنگهای دنیا هزار و یک رنگ است / خدا کند شود پیدا  دلی که با دل من یک رنگ است






هر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم

با کوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم

یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است

تنها سر مویی ز سر موی تو دورم











به نام خدایی که هستی را با مرگ ، دوستی رابی رنگ ، زندگی را با رنگ ،‌عشق را رنگارنگ ، رنگین کمان را هفت رنگ ، شاپرک را صد رنگ …
و من را دلتنگ دوستان آفرید …






داشتم اشک هایم را روی نامه ای عاشقانه با قطره چکان جعل می کردم ، خاطرم آمد شاید دلتنگ خنده هایم باشی
ببخش اگر این روز ها عشق با گریستن اثبات می شود …





خدایا دلم گرفته ، میان این همه آرزوها ، دلتنگ ترین بنده ات را دریاب . . .





دلتنگ خنده های بهارانت در کوچه خزان زده دلم،نگاه مهربانت را به انتظار نشسته ام.یک شب از کوچه خیالم بگذر شاید عطر گیسویت خواب پریشانم را التیم ببخشد.







دوست داشتن تمثیلی از نفس کشیدن من است، سزاواری من در زندگی، شایستگی‌ام در بودن!
… اگر سزا بود چنان در آغوش‌ می‌فشردم که یکی گردیم، و در آن پیکر، نه من دلتنگ
می‌شدم، نه او می‌گریخت







زندگی قشنگه اگه با تو باشه… مرگ قشنگه اگه برای تو باشه… دلتنگی قشنگه اگه به
خاطر تو باشه… من قشنگم اگه با تو باشم اما تو هرجور که باشی قشنگی






امشب تمام گذشته ام را ورق زدم :

پر از لحظه های سیاه ، لحظه های داغ و پرالتهاب بی قراری ، دلتنگی افسرده ، خاموشی ، سکوت ، اشک ، سوختن …. چیزی نیافتم .
نفرین به بودن وقتی با درد همراه است








از تو برای تو و برای دلتنگی های همیشگیم می نویسم.
می گویم که من تو را  بهترین میدانم  تو را…میخواهم






خداحافظ

چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟ چگونه می روی با اینکه می


دانی چه تنهایم ؟ خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم خداحافظ ،


بدون من یقین دارم که می مانی !!!




                           



شرر زدی جگرم ، نازنین خداحافظ

شکست بال و پرم ، نازنین خداحافظ

دوان به سوی توبودم ، که از جفا تیری

زد عشق بر کمرم ، نازنین خداحافظ














ترا از دور می بوسم به چشمی تر خداحافظ
مرا باور نکردی می روم دیگر خداحافظ
مرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم را
برو با دیگران ای بی وفا دلبر خداحافظ










خداحافظ ای ماه شبهای تارم
خداحافظ ای درد جانسوز جانم
خداحافظ ای عشق روزای خوبم
خداحافظ ای شور و شوق حضورم


                                     

                                    







خداحافظ برای تو چه آسان بود
ولی قلب من از این واژه لرزان بود
خداحافظ برای تو رهایی داشت
برای من غم تلخ جدایی داشت










خدا لعنت کند بر واژه ها حتی خداحافظ !
که یعنی آتشی افتاده در من با خداحافظ !
سکوت افتاده مثل رعشه ای بر استخوانهایم
شبیه موج سرد ساحل دریا خداحافظ









   

نیمه شب

نیمه شب آواره و بی حس حال   *   در سرم ندا و آوای تو

 

از جداییمان یکی دو ماهی می گذرد   *   دو ماه از عمرمان رفت و برنگشت

 

 

دل به یاد آورد اول یاد را   *   خاطرات اول دیدار را

 

قسم به دو چشم آهووارت   *   که شدم دیوانه ی چشمهایت

همچو عشق مبهم و سربسته بودی   *   دلم را عاشق عشق گنگت کرده بودی

زمانه تکرار بود و خسته کننده   *   چون من از تکرار ، او هم خسته بود

آمد و هم آشیان شد با من او   *   همنشین و همزبان شد با من او

خسته ی جان بودم که جان شد با من او   *   ناتوان بودم و توانمند گشتم من با او

آغوشش شد خوابگاه خستگی   *   این چنین آغاز شد دلبستگی

وای از آن شب زنده داری   *   وای از آن عمری که با او شد به سر

مست او بودم ، ز دنیا بی خبر   *   غافل از آنکه پیر می شدم و می گشتم پرپر

آمد و در خلوتم عاشقترم کرد   *   گفتگوها بین ما گرمتر گشت

گفتمش:

گر تو آیی ، دریاست دل   *   بی تو ، سرد و خشک است دل

گفتمش:

من زعشق تو ویران گشتم   *   در پی عشق تو ، گلم آواره گشتم

گفت:

در عشقت وفا دارم ، بدان   *   من تو را دوست می دارم ، بدان

بر تو عطشم ، بدان   *   چون که مستم ، پس خمارم بدان

با تو شادی می شود ، حزن و اندوه من   *   با تو زیبا می شود ، فردای  خزان زده ی من

گفتمش:

عشقت در دلم افزون شده   *   دل ز جادوی تو افسون شده

بر لبم بگذار ، آن لب لعلت را   *   عشق و طعم لبت ، برد عقل و هوشم را

در ذهنم جز او فکری نبود  *   بحر دیگر در دلم جا نبود

دیده ام جز بر روی او بینا نبود   *   همچو عشقت ، صبح زیبا نبود

در زیبایی و نجابت ناب بود   *   در دلم جز او جا نبود

اما روزگار:

روزگار اما وف با ما نداشت   *   راستی ، طاقت خوشبختی ما را نداشت

پیش پای عشمون سنگی نهاد   *   پروا نداشت با مرگ ما دو تا

آخر این قصه ی ما ، پایانی دارد و بس   *   حسرت و رنج فراوان بود وبس

یار ما ، بر سر پیمانش محکم نبود   *   سهم من از عشق ، جز ماتم هیچی نبود

با من ساده ، پیمان بسته اجل   *   با هر که یار شوم ، بگیرد ساده از من اجل

ساده از عهد و پیمانش گذشت   *   ندانست ز اندوهش این دیوانه یار در گذشت

بی خبر ، پیمان را شکست   *   این خبر ، ناگه پشتم را شکست

آن کبوتر عاقبت از بند رفت   *   رفت و با دیگری عهد بست

به که گویم که عهدم را شکست   *   رفت و تشنه ی خون من گشت

عاشقان را عاشقی منحوس تقصیر نیست   *   با چنین تقدیر بد ، به خدا تدبیر نیست

ز غمش با دود و دم همدم شدم   *   با غمش باده نوش و بی خود شدم

مست و خراب از غمش شدم   *   رفته رفته آب شدم و همچو شمع کم شدم

آخر چه کنم آتش زد بر دل دیوانه ام   *   سوختم بی پروا ، همچو پر پروانه ای

عشق من:

عشق من از من گذشتی ، خوش گذر   *   بعد از این حتی اسمم را نبر

خاطراتم را ز سرت بیرون ببر   *   این شب از دست برفت ، فردا را بنگر

بشنو پندی آخر ز من   *   بر من و روزگارم دل نبند

عشق و عاشقی را دیر فهمیدی   *   دلم ترکید و نفهمیدی

گرچه آب رفته باز آید به رود همچو یوسف   *   ماهی بیچاره ، اما حیف مرده است

حیف که سخن فراوان و جا کم   *   پس بگذار ، هر دو خاموش شویم و کنیم زحمت را کم

 

سوختم

خواهم ز خدا خسته و درمانده نمانی
محبوب خداباشی و شرمنده نمانی
 ای دوست الهی که در این عالم هستی
 سرزنده بمانی و سرافکنده نمانی



                                                        




                                                                   


                                                    

چه زیبا! گفتم دوستت دارم !چه صادقانه پذیرفتی!
چه فریبنده ! آغوشم برایت باز شد !چه ابلهانه! با تو خوش بودم !
چه کودکانه ! همه چیزم شدی ! چه زود ! به خاطره یک کلمه مرا ترک کردی !
 چه ناجوانمردانه ! نیازمندت شدم ! چه حقیرانه! واژه غریبه خداحافظی به من آمد!
 چه بیرحمانه! من سوختم



دلتنگم


http://upload.tehran98.com/img1/8x1gjvxsbjb9hvviqe9a.jpg
















تو رفتی بی خبر بی من / هوای خونه شد سنگین


ازاون روزجدای شد / تنم سرد و دلم غمگین


من و دادی به دست باد / گفتی دیگه فراموشی


دلم ازغصه پر پر شد / وقتی دیدم تو خاموشی


تو رفتی خاطرات موندن / من و شبها تا صبح بیدار


قیامت بین ما باشه / تو گفتی آخرین دیدار....

دلم تنگ ودلم تنگ ودلم تنگ

دلت سنگ و دلت سنگ و دلت سنگ


اگرخواهند تو راازمن بگیرند


درآیم من به عالم ازسرجنگ


***********************پری وار


پری آسا،پری سیرت، پری وار


نشستی بر دلم ای مهربان یار


وصالت میدهد تسکین دردم


جدای ازتو ندارد هیچ تیمار


************************امید


به عشقت جان دهم ای آرزویم


تویی فکر و وجود وآبرویم


نمیدانی چه دلتنگم ببینم


رسد روزی که زلفت راببویم؟

***************************************

 

دلم گرفته ازاین لحظه از دلتنگی


و از شروع غزل، انتهای ازدلتنگی


مرور جمله ی زیبای دوستت دارم


رسانده جان به لبم در هوای دلتنگی


دو ساعتی که کنارت گذشت خوش بودم


ولی دوباره منم آشنای دلتنگی


تو باز میروی و با قدم قدم هایت


به گوش میرسد اینجا صدای دلتنگی


و حال این منم و جاده ای سراسر غم


که حک شده به تنش ردپای دلتنگی


اگر چه فکر تو هستم وَباز هم دارم


یک عالمه گله ازماجرای دلتنگی ــ


گرفته راه گلو را شبیه آواری


هزار غصه ی دیگر جدای دلتنگی .











سخته چقد تنها بشی کسی به دادت نرسه


عکسشو آغوش بگیری اشک چشات حلقه بشه

کاشکی میشد یه بار دیگه توو بغلت گریه کنم


پاتو بلند کن نفسم چشمامو فرش پات کنم


ازم بریدی مگه ازم چی دیدی


بغض صدامو چرا تو نشنیدی


دارم میخونم با یه دل شکسته


ببین دل من هنوز به پات نشسته


ازم بریدی من که برات میمردم


آخه کدوم گناهو کردم که پاشو خوردم


چشمامو هر شب به یاد کی ببندم


برام چی مونده به دلخوشیش بخندم


برام نمونده اشکی به پات بریزم


نمونده عمری که من به پات بریزم

 

 

 

 

انقده دوست دارم که وقتی دستاتو میگیرم
فکر اینم که چه جوری جلو اشکامو بگیرم


حتی بد تر از رو زایی که نبودی تو کشیدم
فدای نگاه پاکت که یه روز خوش ندیدم

عکست گوشه ی این اتاق رویای بی تو خط خطی

خیال رفتن ندارن این غصه های لعنتی

عطرت هوا مو می بره به خاطرات کو دکی

ساعت رفتن دل پر به اشکای یواشکی

عکست گوشه ی این اتاق رویای بی تو خط خطی
خیال رفتن ندارن این غصه های لعنتی


عطرت هوا مو می بره به خاطرات کو دکی

ساعت رفتن دل پر به اشکای یواشکی

 

 


 

 

رفاقتو تو حق من امشب تموم کردی رفیق


گرفتی از من دستای عشقمو نامرد نارفیق


دارم میبینم اون روزو


نه اون تو رو بخواد نه تو


نه راه برگشت واسه من نه راه جبران واسه تو


چه حالی داشتم حال اون روزامو داری تو الان


تو دست من بود دستای اون که دستته الان


یه روز به حرفم میرسی


امروزو یادت بمونه


رفتنی میره میدونم محاله یارت بمونه



نارفیق بودی برام آهای رفیق با مرام


زخم کاریتم نذاشته بال پروازی برام


دلتم خنک بشه


پره دستم جای تیغ


ضربه ی آخرتم


به هدف خورده دقیق

 

 

 

 

 

 

 

چی عشقِ تو نگاهتو ، داغون و نابود کرده ؟

آتیشِ عشقمونو کی ، خاکستر و دود کرده ؟


حرفای پر مکر کدوم ، گرگی تو رو مغرور کرد ؟

کی تو رو از دلم ربود ؟ کی تو رو از من دور کرد ؟

کی تو رو از من دور کرد ؟

کی نقطه ضعف منو دید ؟

کی دستتو ازم گرفت ؟

اون همه اشتیاق چی شد ؟

کی از چشمات قسم گرفت ؟

رفتن تو به قلب من

ضربه ی سنگینی کوبوند

مهلت نداد یه لحظه بهم

تموم دنیامو سوزوند























g2ncvu0g19o1upxr4vfc.jpg











qrl4tk7md1qveitwi9j6.jpg